شاعرانه ها دل تو را دادم چو دیدم روی تورا کز همه خوبان پسندیدم تورا دل فریبان جهان را یک به یک دیدم و از جمله بگزیدم تورا گر جفا راندی نکردم شکوه ای ور خطا کردی نپرسیدم تورا خون من خوردی و بخشودم گنه جان طلب کردی و بخشیدم تورا رفتی و آخر شکستی عهد خویش کاش از اول نمیدیدم تورا تو پنداري جهاني غير از اين نيست / زمين و آسماني غير از اين نيست / چو آن كرمي كه در گندم نهان است / زمين وآسمان او همان است... در میان گونه گونه مرگها تلخ تر مرگی ست مرگ برگها زانکه در هنگامه ی اوج و هبوط تلخی مرگ است با شرم سقوط وز دگرسو خوشترین مرگ جهان زانچه بینی اشکارا و نهان رو به بالا و ز پستیها رها خوشترین مرگی ست مرگ شعله ها طفلی به نام شادی،
دیریست گمشده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر....
شاعرانه ها2 نمیدانم چرا روی تو حساسم؟ چرا بیخود دچارشک و وسواسم؟ همینکه یک قدم دورمیشی از من نمیدونم چرا بد میشه احساسم بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم تو پيدا كن شراب كهنهاش را ساغرش با من اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد مهيا كن دلي عاشق، جواب لشكرش با من شراب ارغواني را گلاب اندر قدح ريزيم شراب ارغواني جو گلاب قمصرش با من چو در دست تو رودي خوش بزن مطرب سرودي خوش كه رِنگ چار مضراب از تو رقص بندرش با من صبا خاك وجود ما بدان عالي جناب انداز كه كشف روي او با تو نظر بر منظرش با من يكي از عقل ميلافد يكي طامات ميبافد خدايي ادعا داري اگر، پيغمبرش با من بهشت عدن اگر خواهي بيا با ما به ميخانه در ميخانه را واكن بهشت و كوثرش با من سخن داني و خوش خواني نميورزند در شيراز اگر شيراز شد شد، ورنه جاي ديگرش با من بيا حافظ حوالت ده جسارتهاي هالو را به موي يار شيرازي جواب مادرش با من... در زمستان فرنی می چسبد آش دوغ سبلان باید خورد به و ازگیل و انار و انگور همه در فصل خزان باید خورد ماه مرداد پنیر و سبزی یا که خربوزه و نان باید خورد فرودین ماه که ماه عیش است باده با ماه رخان باید خورد قیمه در ماه محرم خوب است روزه را در رمضان باید خورد زغمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم / آتش قلب خود را با چه خاموش کنم / مطمین باش که مهرت نرود از دل / مگر آن روز که در خاک شود منزل من